۱۳۸۹ آذر ۸, دوشنبه




قضاوت
چند وقتي از او بي خبر بودم، به قول خودش نياز به اين رفتن و اينگونه رفتن داشت ، و الان كه برگشته ، اولين كسي بودم كه سراغم آمده  بود ، اما نمي دانم كه چرا احساس بدي به او داشتم و هر چه مي گفت باور نمي كردم و از روي ظاهر پريشانش قضاوت مي كردم ، احساس مي كنم  او هم مي دانست كه من چنين حسي به او دارم، اما نمي دانم چرا براي اثبات حرفاش تلاش نمي كرد ، البته از بي تفاوتيش نسبت به اينكه ديگران درباره اش چه فكري مي كنند خوشم مي آمد ، خلاصه يك ساعتي با هم بوديم ، بعد از رفتنش احساس كردم كه  چرا به درستي دركش نكردم و .... 

0 نظرات:

ارسال یک نظر