۱۳۸۹ آبان ۲۹, شنبه

روزي خواهم نوشت
مي نويسم آنچه را كه براي زيستنت نياز است . در نامه ايي كه هرگز قبل بودنم به دستت نخواهد رسيد . مي ترسم  از روزي كه بعد از رفتنم  در عذاب وجداني سخت  گرفتار آيي .
هرگز از آن كوچه هايي كه گذر كرده ام نخواهي گذشت .  تيره گي شب را نخواهي ديد و براي بادكنك جشن تولدت  قصه هاي ماندن نخواهي گفت زيرا مي داني نمي ماند.
كيك تولدت تلخ ترين شيريني خواهد بود كه نوش جان مي كني.
 كسي به جاي من كادوي تولدت را خواهد داد و تو  با دلي پرغصه و چشماني گريان محكوم به شادماني كردن خواهي بود.
آري فرزندم برايت به زودي خواهم نوشت.


0 نظرات:

ارسال یک نظر